باي باي 8 ماهگي

امروز ديگه 8 ماهگيت تموم ميشه.به اندازه تمام استرسي كه اين يك ماه گذشته داشتم اين يك ماه اينده بهم دير ميگذره.اخه خونه مامانيم وهمش دراز كشيده..حالا دوروغ هم نشه جمعه ها با بابايي ميپيچونيم همرو ميريم 3 تايي يك چرخي ميزنيم.ولي فكر كنم همون هم از اين ماه تعطيل بشه....اخه دخمل گلم بزرگتر شده وسنگين تر شده.دلم نمياد اذيت بشه.اين ماه كولاك كردي ماماني.هر شب كلي واسه بابايي نازو كرشمه مياري وبالا وپايين ميري وحركت ميكني....عاشق اين تكوناتم.ميدونم يك روز دلم واسش تنگ ميشه.از خدا ميخوام روزي برسه كه منم اولين عكس تو رو بذارم و به همه دوستات سلام كني نفسمممممم.عاشقتمممم مامانييي.ماااااااااچ.


تاریخ : 31 فروردین 1392 - 16:53 | توسط : sama joon | بازدید : 2301 | موضوع : وبلاگ | 17 نظر

يك اتفاق بد

سلام گل ناز مامان.يك اتفاق بد واسه بابايي بي دقتت افتاد.ميدونم همه استرسم رو تو هم داشتي عروسكم.روز 4 فروردين بود بابايي رفته بود خونه تا وسايلتو  مرتب كنه و تختتو بچينه. يك مقوا روي زمين ميبينه و با كارد اشپزخونه خواسته كه اونو برش بزنه ولي چشمت روز بد نبينه كاردو به پاي راست خودش ميزنه.كلي خون از پاي بابا جوني ميره ولي به خاطر اينكه به من و تو استرس وارد نشه تا شب خودش حادثه رو مديريت ميكنه.با يكي از دوستاش ميرن بيمارستان وبخيه ميزنن.دكتر 5 روز استراحت ميده به بابايي.يعني اين 5 روزو بايد كنار ماماني استراحت كنه.دعا كن زود بابايي خوب بشه گل نازم.


تاریخ : 07 فروردین 1392 - 02:03 | توسط : sama joon | بازدید : 2073 | موضوع : وبلاگ | 4 نظر

اولين عيدي دخترم

امروز سه روز كه از سال تحويل ميگذره.سال تحويل منو تو و بابايي خونه ماماني بوديم.امسال حسابي خونه نشينم كردي ماماني.بعد از سال تحويل رفتيم خونه اون يكي ماماني.عمو عليرضا عيديتو به من داد واز من قول گرفت سال ديگه خودت بگيري.منم از طرف تو قول دادم ماماني.......عاشقتم ماماني.


تاریخ : 03 فروردین 1392 - 23:03 | توسط : sama joon | بازدید : 1715 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید